در مقدمهی این کتاب میخوانیم:
کتـاب .و اینـک آخـرامـان بیش از همـه تاریخخوانی و واکاویهایش دو نکته را مد نظر داشته است:نخست اینکه سینمای غرب یک سینمای کاملا ایدئولوژیک بوده و تمامی ابعاد ایدئولوژی خود را ترجمان تصویری کرده و بر پرده سینماها برده است. و دوم اینکه ما به عنوان ملتی دارای والاترین و پویندهترین ایدئولوژی میتوانیم و باید این ایدئولوژی و تفکرات و ارزشهایش را در لابهلای تصاویر سینما بگنجانیم و گرنه تسلیم ایدئولوژی رقیبی شدهایم که قرنهاست برای نابودی و اضمحلال ما برنامهریزی کرده است.
در این کتاب سعی شده نشان داده شود که آنها چگونه ایدئولوژی خود را تصویری کردند. اینکه چگـونـه مـیتـوان ایـدئـولـوژی رهـایـیبخـش و عدالتطلبانـه اسلام را به سکانسهـا و پلانهای سینمـا آورد، حتمـا بـه کتابها و مقـالات و پژوهشهای دقیقتـر و عمیقتری نیـاز دارد که اساسا در محدوده این کتاب نمیگنجـد. قطعا مفاهیم و ارزشهای والای اسلام در قالب تصویر نمیگنجد، اما اگر بتوان فقط سایهای کم رنگ را هم از آنها نمایاند، خود نیل به هدف است.
کلیک کنید
این کتاب از منظری کاملا جدید و با روشی بدیع و رویکردی کاملا عملیاتی و ملموس که بتواند عقاید را در زندگی روزمره به بار بنشاند پژوهش، بیان و نگارش شده است.
اصل این کتاب سلسله دروس استاد حجتالاسلام مهدی نخاولی است که در موسسه راه حق برای جوانان مشتاق تدریس و سپس آمادهسازی شده است.
در این کتاب درباره ضرورت بازنگری در علم عقاید، تاریخچه علم عقاید و ضرورت آن صحبت شده است. همچنین در فصول مختلف این کتاب به مقدمات بحث اصول عقاید، علم منافع، تقوای علمی، اهمیت فراگیری اصول عقاید، رابطه توحید با سایر اعتقادات و اخلاق، معنای علم و ایمان و راه شناخت و درک حقایق پرداخته شده است.
انتشارات موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی این کتاب را با شمارگان 3 هزار نسخه برای علاقهمندان به علوم قرآنی روانه بازار کرده است.
این کتاب در بردارنده مباحثی در اثبات وجود خداوند و مبانی معرفت توحیدی است که برگرفته از جلسات اصول عقاید حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی نخاولی است که در سال 83 تبیین گردید.
برگرفته از مقدمه کتاب:
مدتها سوالی ذهن این بنده حقیر را مشغول کرده بود که: علم کلام برای این هدف تدوین شده که غیر دینداران را به آیین حق هدایت کرده، و متدیّنان را در طریقۀ صحیح، تثبیت و ارتقاء بخشد. پس چرا با اینکه در این علم اساطین بزرگ علمی و عملی و دانشمندانی متقی و تأثیرگذار گام زدهاند، این هدف کمتر محقق شده است؟
چرا کمتر گزارش شده که فردی از دین یا مذهب دیگری با مطالعۀ مثلاً کشف المراد» یا باب حادی عشر» یا . حق را یافته و به آیین اسلام یا مذهب شیعه، مشرف شده؟!
در حالیکه بخش عمدۀ کسانی که به اسلام گرویدند، توسط قرآن هدایت شدند؛ آن هم با ترجمههای نارسا و غیرشیوایی که عمدتاً بسیاری از لطافتهای پیام قرآنی را منتقل نمیکنند.
در پی جویی علت این مسأله بطور کلی این نظریه تقویت می شد که: راز کاهش تأثیرگذاری علم کلام در فاصله گرفتن آن از قرآن است.چراکه قرآن عقاید را در بهترین وجه ممکن ارائه فرموده است.
بنابراین باید عقایدی تحول آفرین، سرنوشتساز و زندگی بخش طراحی نمود به طوری که ربط آن با زندگی روشن ونیاز به آن واضح گردیده و نهایتاً هم اقناع عقلی و هم ء قلبی حاصل شود»
حجتالاسلام دعائی در خصوص کتاب نگاشته شده توسط حجتالاسلام نخاولی، ابراز کرد: این نویسنده را باید بهعنوان یک نخبه در عرصه خروج قرآن از مهجوریت به شمار آورد که تمام تلاش خود را برای استخراج علم ناب از آیات و روایات صرف میکنند.
وی ادامه داد: این کتاب، اولین تألیف در سلسله تألیفات اصول عقائد قرآنی است که رونمایی میشود، ایشان تلاش کردهاند که مبحث بنیادی اعتقادی یک مسلمان را بر پایه قرآن استوار کنند، این حرکت علمی بسیار مبارک و خلاقانه است و سلسله مباحث ایشان تا ده جلد به چاپ خواهد رسید.
در پایان، ضمن رونمایی کتاب خداوند در آیینه عقل و عشق»، حجتالاسلام نخاولی در بیان دلیل نگاشتن این کتاب، گفت: به اقتضای گمانی که داشتم مبنی بر این که در آینده بنیانهای اساسیتری از اسلام مورد شبهه قرار میگیرد، به این نتیجه رسیدم که تا چند سال دیگر مسائل اساسیتری مانند عقائد و در ادامه حتی خود خداوند مورد سؤال و شبهه قرار بگیرد.
وی ادامه داد: تألیف این کتاب به 10 سال پیش بازمیگردد که در همان زمان مباحث آن پیاده شده بود اما به جهاتی چاپ این کتاب به تأخیر افتاد تا حدی که پس از چاپ کتاب این سؤال برای من به وجود آمد که با این هزینهها و زمانها، آیا این کتاب دردی از دردهای جامعه مسلمان و شیعه باز میکند یا نه.
نویسنده کتاب خداوند در آیینه عقل و عشق» اضافه کرد: قرآن کریم احکام، عمل و باور را اهم پیوند داده که متحول کننده است، در این کتاب سعی شده است این کار انجام شود، یعنی عقایدی که زمینه رشد اخلاق را فراهم کند و اخلاقی که بر پایه عقاید استوار باشد، به گونه ای از قرآن الهام گرفته شود که عقاید بهصورت منظومه شناخته شده و قابل کاربرد در زندگی باشد.
لینک نسخه دیجیتالی کتاب:
https://www.hamrahnoor.ir/book/40229/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%87_%D8%B9%D9%82%D9%84_%D9%88_%D8%B9%D8%B4%D9%82
سلام.
این سلسله جلسات معرفی و روایت خوانی تحلیلی و دقیق کتاب کافی شیخ کلینی هست.
برای آشنا شدن با کلینی و کتاب او یعنی کافی خیلی خیلی خوبه.
هم کتاب کافی معرفی میشه. معرفی خاص و جدید .
هم تا حدودی تعدادی روایت خوانده و تحلیل و تبیین میشه.
دانلود
این اثر سه جلدی به تلاش مرکز دراسات استراتژیک وابسته به عتبه عباسیه علیه السلام و به مناسبت هزاره سید مرتضی منتشر شده است. در این کتاب، مجموعه آراء سید مرتضی از آثارش جمع آوری شده و به صورت دسته بندی موضوعی ارائه شده است.
دانلود جلد اول
دانلود جلد دوم
دانلود جلد سوم
حرکت در خارستان
تقوای کامل این است که انسان بهطور دائم خود را تحت مراقبت داشته باشد؛ مثل کسی که در یک محوطه پوشیده از خارهای دامنگیر دارد حرکت میکند. باید دائم حواسش باشد. اگر غفلت کنید، خار، پای شما را مجروح خواهد کرد. تقوا را تشبیه کردهاند به حرکت در خارستان.
۱۳۹۰/۳/۸-رهبر انقلاب
وقتی به نماز میایستید، به یاد بیاورید که در مقابل خداوند متعال ایستادهاید و دارید با او حرف میزنید. در سرتاسر نماز سعی کنید این حالت حفظ بشود، آنوقت این نماز اثر میگذارد و دل انسان را مثل اکسیر عوض میکند. دل ما از مس هم که باشد، اکسیر ذکر آن را به طلا تبدیل میکند.
۱۳۸۶/۲/۱۹-رهبر انقلاب
متن حدیث:
فِی کِتَابِ اَلْإِحْتِجَاجِ لِلطَّبْرِسِیِّ (ره) عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَدِیثٌ طَوِیلٌ وَ فِیهِ: ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ لِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ رَأْفَتِهِ بِخَلْقِهِ وَ عِلْمِهِ بِمَا یُحْدِثُهُ اَلْمُبْطِلُونَ مِنْ تَغْیِیرٍ کَلاَمِهِ، قَسَمَ کَلاَمَهُ ثَلَثَةَ أَقْسَامٍ فَجَعَلَ قِسْماً مِنْهُ یَعْرِفُهُ اَلْعَالِمُ وَ اَلْجَاهِلُ وَ قِسْماً لاَ یَعْرِفُهُ إِلاَّ مَنْ صَفَا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَحَّ تَمْیِیزُهُ مِمَّنْ شَرَحَ اَللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ، وَ قِسْماً لاَ یَعْرِفُهُ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنْبِیَاؤُهُ وَ اَلرَّاسِخُونَ فِی اَلْعِلْمِ، وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِکَ لِئَلاَّ یَدَّعِی أَهْلُ اَلْبَاطِلِ مِنَ اَلْمُسْتَوْلِینَ عَلَى مِیرَاثِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مِنْ عِلْمِ اَلْکِتَابِ مَا لَمْ یَجْعَلْهُ اَللَّهُ، لَهُمْ وَ لِیَقُودَهُمُ اَلاِضْطِرَارُ إِلَى اَلاِیْتِمَارِ لِمَنْ وَلاَّهُ أَمْرَهُمْ، فَاسْتَکْبَرُوا عَنْ طَاعَتِهِ تَعَزُّزاً وَ اِفْتِرَاءً عَلَى اَللَّهِ وَ اِغْتِرَاراً بِکَثْرَةِ مَنْ ظَاهَرَهُمْ وَ عَاوَنَهُمْ وَ عَانَدَ اَللَّهَ جَلَّ اِسْمُهُ وَ رَسُولُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.
تفسیر نور الثقلین , جلد 1 , صفحه 313
منبع دوم حدیث: الاحتجاج ج : 1 ص : 253
ترجمه و شرح مختصر آیت الله سیدان:
اقسام آیات قرآن از حیث فهم آنها
در این روایت تقسیم بسیار زیبایی نسبت به آیات قرآن صورت گرفته است.
حضرت می فرمایند بخاطر سعه رحمت حضرت حق به بندگانش و علم او به اینکه عده ای سخنان باطلی را وارد دین می کنند و به آیات قرآن نسبت می دهند خداوند متعال آیات قرآن را بر سه قسم قرار داده است.
یک قسم از آیات را هم عالمان می فهمند و هم جاهلان و برای همه روشن است.
مراد از جاهل کسی است که به شکل تخصصی کار نکرده است و جزء علماء نیست نه اینکه مراد کسی باشد که هیچ نمی داند بلکه کسی که مختصر آشنایی با کلام عرب داشته باشد و قواعد کلام عرب را بداند می تواند مراد این قسم از آیات را درک کند.
و یک قسم را کسانی می فهمیند که ذهنشان صفا پیدا کرده باشد و روحشان تذکیه شده باشد و دقتی در تفکرشان وجود داشته باشد که البته فهم این افراد از قرآن، هیچگاه مخالف با اصول قطعیه دین نخواهد بود.
و یک قسم را همه می فهمند که مراد آن را متوجه نمی شوند و فهم آن مخصوص معصومین و منحصر در این بزرگواران می باشد و باید علم این آیات را از آنان گرفت.
خداوند متعال این کار را کرده است تا آنهایی که اهل باطل هستند و مدعی میراث پیامبر- علم حضرتش-می باشد(که مصداق روشن آن غاصبین خلافت می باشند) نتوانند ادعا کنند که علم کتاب در نزد آنهاست و مجبور شوند برای علم کتاب به معصومین مراجعه کنند.
طبق این روایت آیات قرآن و بلکه تمام مطالب دین به سه بخش تقسیم می شود.
مطالبی که اگر دین هم آن را بیان نمی کرد خود ما آن را می فهمیدیم مانند حسن عدالت و قبح ظلم.
مطالبی که ابتداء فهم آن برای ما مشکل است اما وقتی که دین آنها را بیان می کند ما هم می توانیم با عقل خود آن را درک کنیم چنانچه بسیاری از مطالب دین اینگونه است و در این روایت نیز به آن اشاره شده است: وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول
مطالبی که اگر دین هم آنها را بیان کند ما نمی توانیم با عقل خود آنها را درک کنیم ولی چون اصل دین با عقل ثابت شده است آنها را تعبدا می پذیریم مانند آنچه نسبت به عوالم قبل مانند عالم ذر بیان شده است.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکْذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیَادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ یُنَادِی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا إِنَّ کُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکُمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِیهِ أَهْوَاءَکُمْ .
ترجمه دشتی:
ادامه مطلب
ورود اسلام به ایران، نقطه عطفی در تاریخ کشور ما است. اخیراً این مسئله و شبهههای مربوط به آن گسترش یافته و قضاوت دربارهٔ آن معمولاً با افراط و تفریط همراه است، چنانکه گروهی یکسره پیشینه و تمدن ایران را نادیده میگیرند و گروهی دیگر عامدانه و جاهلانه به نبرد با اسلام برمیخیزند. کتاب حاضر کوششی در راستای پاسخ علمی و پرسشْمحور به سؤالهایی است که برای طیفی از ایرانیان، بهویژه جوانان و دانشجویان پیشآمده و در فضای حقیقی و مجازی ردوبدل میشود. این نوشتار به برخی شبههها از جمله اجبار در اسلامآوردن ایرانیان، کشتار وسیع، غارت و بیحد، موضع امام علی ع دراینباره و حضور امام حسن ع و امام حسین ع در فتح ایران بهشیوهای استدلالی و فروتنانه پاسخ میدهد.
لینک خرید کتاب
آیت الله العظمی سبحانی:
اگر جامعه بتواند حضور حجت را تحمل کند او ظهور میکند. در روایات مربوط به شرایط ظهور آمده مردم باید برای ظهور به حد کمال برسند. امام زمان زمانی ظهور میکند که جامعه از نظام ها و سازمان های بشری مایوس هستند و منتظرند از عالم بالا فرجی بیاید.
بادکنـک را کـه زیـاد بـاد کنـی میترکد. هم بادکنک نگونبخـت را از بیـن بردهای و هم خـودت را زهـرتـرک کـردهای.
تملــق نیـز چنیـن خاصیتـی دارد. نـه بـرای تمـلـقکنـنـده فـایـدهای دارد و نـه بـرای تملـق شونـده. ماننـد بادکنکی که از گاز پر میشود تا بالا برود ولی فشار هـوا بالأخره آن را منفجر خواهد کرد. در این کتاب پس از آشنایـی با عوامـل تملـق، با پیامدهـا و راهکارهای مقابله با آن (از سـوی تملـق کننـده و تملـق شونـده) آشنـا خواهیـم شـد.
لینک خرید کتاب:
لینک اول
لینک دوم
در باب مسئلۀ کربلا وقتی آن جریان تمام شد و اسرا را آوردند و در شام بودند، یزید لعنت الله علیه مجلسی درست کرده بود. او عدّهای را هم دعوت کرده و دروغهایی گفته بود مبنی بر اینکه اینها خارجی هستند و به اصطلاح، این دروغ ها را در اذهان جا انداخته بود.
یک روزی در مجلسِ یزید لعنت الله علیه که ظاهراً در مسجد بود، خطیبی را بالای منبر فرستاد که شروع کرد به گفتن مزخرفاتی در مورد ستایش کردن از معاویه و یزید و از آن طرف نکوهش کردن و ذمّ امام علی(ع) و امام حسین(ع).
امام زین العابدین(ع) هم نشسته بود، به یزید لعنت الله علیه فرمود: اجازه بده من هم خطبه بخوانم. یزید لعنت الله علیه اجازه نداد. حضرت اصرار کرد. یزید مجبور شد؛ چون در تاریخ دارد که تحت فشار افکار عمومی در جلسه قرار گرفت که حالا چیزی نمی شود.
به نظرم این گونه بود؛ چون درست خصوصیات آن یادم نیست حتّی معاویه بن یزید؛ یعنی پسر خود یزید هم برگشت به بابای خود گفت: حالا چه می شود او خطبه بخواند؟! جوانی است و برود مقداری صحبت کند؛ بگذار برود.
دقّت کنید این جا موضوع حسّاس و سرنوشت سازی است. وقتی امام زین العابدین(ع) بالای منبر رفت و بعد از حمد و ثنای خدا شروع کرد به اینکه خداوند به ما شش چیز عنایت کرده و به ما به چند مورد فضیلت داده است: أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَهَ وَ الْفَصَاحَهَ وَ الشَّجَاعَهَ وَ الْمَحَبَّهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ…»: خدا علم به ما علم، حلم، شجاعت، فصاحت، بزرگواری و محبّت در دل های مؤمنان عنایت کرده است.
بعد حضرت شروع کرد گفت که ای مؤمنین! خدا به ما این ها را عنایت کرده است. دقّت کنید که آن،ستایش از خود نبود، بلکه حضرت به خدا نسبت داد؛ یعنی خدا به ما عنایت کرده و ما را فضیلت داده است؛ یعنی مربوط به من نیست.
توحید صفاتى
توحید صفاتى یعنى درک و شناسایى ذات حق به یگانگى عینى با صفات و یگانگى صفات با یکدیگر. توحید ذاتى به معنى نفى ثانى داشتن و نفى مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتى به معنى نفى هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است.
ذات خداوند در عین اینکه به اوصاف کمالیّه جمال و جلال متّصف است، داراى جنبههاى مختلف عینى نیست. اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر لازمه محدودیّت وجود است. براى وجود لایتناهى همچنان که دومى قابل تصوّر نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصوّر نیست. توحید صفاتى مانند توحید ذاتى از اصول معارف اسلامى و از عالىترین و پراوجترین اندیشههاى بشرى است که بخصوص در مکتب شیعى تبلور یافته است. در اینجا فقط به بخشى از یک خطبه نهج البلاغه که هم تأییدى بر مدّعاست و هم توضیحى براى این بخش است، اشاره مىکنیم. در اوّلین خطبه نهج البلاغه چنین آمده است:
الحمد للّه الّذى لا یبلغ مدحته القائلون و لا یحصى نعماءه العادّون، و لا یؤدّى حقّه المجتهدون، الّذى لا یدرکه بعد الهمم، و لا یناله غوص الفطن، الّذى لیس لصفته حدّ محدود و لا نعت موجود .
سپاس ذات خدا را، آنکه ستایش کنندگان نتوانند به ستایش او برسند و شمار کنندگان نتوانند نعمتهاى او را برشمارند و کوشندگان نتوانند حقّ بندگى او را ادا نمایند، آنکه همّتها هر چه دور پروازى کنند کنه او را نیابند و زیرکیها هر اندازه در قعر دریاهاى فطانت فرو روند به او نرسند، آنکه صفت او را حدّ و نهایتى و تغیّر و تبدّلى نیست .
در این جملهها- چنانکه مىبینیم- از صفات نامحدود خداوند یاد شده است.
بعد از چند جمله مىفرماید:
کمال الاخلاص له نفى الصّفات عنه لشهادة کلّ موصوف انّه غیر الصّفة و شهادة کلّ صفة انّها غیر الموصوف فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه .
اخلاص کامل، نفى صفات از پروردگار است، زیرا موصوف گواهى مىدهد که ذاتش غیر از صفت است و صفت گواهى مىدهد که او چیزى است غیر از موصوف، و هر کس خداوند را به صفتى توصیف کند، ذات او را مقارن چیز دیگر قرار داده و هر کس خدا را مقارن چیزى قرار دهد . الى آخر.
در این جملهها، هم براى خداوند اثبات صفت شده است (الّذی لیس لصفته حد محدود) و هم از او نفى صفت شده است (لشهادة کلّ صفة انّها .) از خود این جملهها معلوم است که صفتى که خداوند موصوف به آن صفت است صفت نامحدود به نامحدودیّت ذات است که عین ذات است، و صفتى که خداوند مبرّا و منزّه از اوست صفت محدود است که غیر ذات و غیر از صفت دیگر است. پس توحید صفاتى یعنى درک و شناختن یگانگى ذات و صفات حق.
-بلی، خود امام اصل(معصوم) هم مسموم میشود، لیکن [این] در جایی [است] که میداند عمل به علم حقیقی خودش نباید بکند.[مثلا] اجلش[و هنگامه وفاتش]رسیده است، و[دقیقا] لحظه اجلش را میداند، [اینکه وفاتش] به این سبب خواهد بود، را هم می داند، [اما] مأذون نیست در عمل به غیب به هر چیزی که عالم به غیب است.
-[یکی] گفته [بود]: علم به غیب را امام هم نمیداند، [حتی] امام هم نمیداند کی ظهور خواهد کرد. باباجان! لَو کُنتُ أعلمُ الغیب، لَاستَکثَرتُ مِنَ الخیر، و مَامَسّنِیَ السُوء؛ [اگر غیب را مىدانستم خیر بسیار مىیافتم و (هیچ) بلایی به من نمىرسید] اینها اینجور ندانستنشان با دانستنشان فرق دارد. [اگر گفته میشود] نمیدانند، [یعنی] بهتنهایی نمیدانند. [و اگر گفته میشود] میدانند، یعنی همه چیز را بالغیر (و بهواسطه خداوند) میدانند. آن به آن باید سیم ارتباطش، به أعلی علیین، محفوظ باشد. [به او] بگویند این کلمه [در] اینجا، یا این عمل، [در] اینجا، آیا جائز است یا نه؟ آیا واجب است یا نه؟
-[بنابراین] نمیتوانیم قیاس بکنیم معصومین را با غیر معصوم؛ که آنها[که آگاهانه] مسموم میشدهاند علل دیگری داشتهاند، و دیگران علل دیگری دارند. [لذا] احتیاط [در اینگونه امور] برای دیگران در جای خود باقی است.( بهطوریکه در اینگونه موارد دیگران حق ندارند آگاهانه مسموم شوند)
دانلود کلیپ
حجت الاسلام محسن قرائتی:
امروز ما به تألیف ۱۳۰ عنوان تفسیر قرآن کریم در عرصههای مختلف دانشگاهی مانند حقوق، امور نظامی، روانشناسی نیاز داریم تا بتوانیم در این عرصهها به نیاز جامعه پاسخ دهیم.
۴۲ رادیو در زمان دفاع مقدس به امام توهین و از صدام تمجید میکردند؛ آیا امروز در جهان امام آبرو دارد یا صدام؟
این روزها شاهد رگبار شبههها هستیم
عمر شما مبلغان موضوع است پس حق ندارید برای سپری کردن آن از دیگران تقلید کنید و باید بیشتر از دروس حوزه را مطالعه نمائید
شما مبلغان باید روی عمر خود اجتهاد کنید یعنی تا وقتی واجب هست سراغ مستحب نروید، یا تا وقتی نسل نو هست سراغ نسل کهنه نروید.
حضرت علی (ع) در بین شیعهها غریب است.
ما نسبت به زکات خوابمان برده است و درباره آن به خوبی مطالعه و کار نکردیم.
سخنرانیهای خود را بر اساس قرآن طراحی کنید چراکه اگر قرآن در جامعه فراگیر شود به فرموده خداوند شکمهای ما نیز سیر میشود.
خوشبختانه امروز این مرکز مورد توجّه مردم است؛ قدیم اینجور نبود. سالهایی که ما در قم بودیم، شبهای چهارشنبه یا شبهای جمعه یک تعداد معدودی از افراد میرفتند در همان مسجد که یک محلّ کوچک محدودی بود، زیارتی میکردند و خیلی بندرت کسانی در آنجا میماندند؛ خیلی محدود بود. خود ما که چند سال در قم بودیم، چند مرتبه بیشتر توفیق پیدا نکردیم برویم مسجد جمکران؛ رایج نبود، متداول نبود، دلها این جور مجذوب و کندهشدهی به سمت معنویّات نبود؛ حاکمیّت، حاکمیّت فضای معنوی نبود. این بود که یک مرکز به این عظمت، به این قداست -که مورد توجّه بزرگان بوده است، مورد توجّه رجال الغیب و عبادالله و امناءالله بوده- این جور از چشم مردم در واقع پنهان بود و کسی توجّهی نداشت. بزرگانِ علما اینجا میآمدند، زیارت میکردند، [از جمله] مرحوم فیض کاشانی رضوان الله تعالی علیه. فرزند ایشان، مرحوم علمالهُدیٰ(۱) رضوان الله علیه یک جایی مینویسد که من در خدمت پدرم آمدیم مسجد جمکران را زیارت کردیم و اینجا بودیم.
اهل معنا و اهل توجّه و تذکّر، دلدادهی به این محل بودند لکن تودهی مردم، عامّهی مردم، حتّی ما طلبهها بیتوجّه بودیم، غافل بودیم. یکی از عیوب حاکمیّت دستگاههای ی غیر دینی و غیر معنوی همین غفلت است؛ مردم از ارزشهایی که دم دست آنها است و میتوانند استفاده کنند غافل میمانند. وقتی حاکمیّتِ مسلّط بر جامعه و محیط بر جامعه، یک حاکمیّت معنوی بود، الهی بود، دینی بود، یک خاصیّت طبیعی آن همین است که معنویّات رواج پیدا میکند، جلوی چشم قرار میگیرد، دلها به طرف آن جذب میشود؛ این چیزی است که امروز اتّفاق افتاده. نه اینکه امروز گناه نیست، نه اینکه آدم بد وجود ندارد و آدم بیتوجّه و غافل وجود ندارد؛ چرا، لکن فرق است بین اینکه فضای عمومی جامعه، فضای معنوی باشد، معنویّات به عنوان یک ارزش مطرح باشد در جامعه و اینکه معنویّات بکلّی مغفولٌ عنه باشد یا ضدّارزش باشد؛ این است که باید این فضا را قدر دانست.
قوام حیات معنوی انسان به تذکّر و توسّل و خشوع و ذکر است که در مساجد الهی، در جایگاههای عبادت، برای انسان فراهم است، مخصوصاً آن مراکز و مساجدی که اثری و نشانهای از اولیاءالله در آنها هست. جایی که انسان میداند یا ظنّ به این دارد که مورد توجّه اولیای الهی است، طبعاً معنویّت آن مکان بیشتر است و مسجد مبارک جمکران جزو این گونه جایگاهها و مراکزی است که توجّه به خدای متعال و تذکّر و خشوع و تضرّع در آن برای انسان فراهمتر است.
امام خمینی:
تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- اسلام ائمه هدی- علیهم السلام- اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد، و در یک کلمه اسلام امریکایی» باشد.
باید به هنری پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در راس آنان امریکا و شوروی، را بیاموزد.
فیلمهایی که خود ایرانیها درست میکنند به نظرم بهتر از دیگران است. مثلًا فیلم گاو» آموزنده بود. اما حالا این فیلمها باید حتماً از آمریکا و یا از اروپا بیاید با یک بیبند و باری، تا روشنفکران غربزده شاد شوند. فیلمهایی که از خارج به ایران میآید اکثراً استعماری است.
امام خمینی دربارهی سرود های انقلابی زمان جنگ گفتهاند: این جور سرودهایی که مهیج است و سرودهایی که مفید است، اشکال ندارد.
امیرالمؤمنین(ع):
محبوبترین مؤمن نزد خداوند کسی است که مؤمن فقیری را در تنگدستی دنیا و گذران زندگی یاری رساند.
إنَّ أحَبَّ المُؤمنِینَ إلَی اللَّهِ مَن أعانَ المُؤمِنَ الفَقیرَ مِنَ الفَقرِ فی دُنیاهُ و مَعاشِهِ» (تحف العقول، ص376)
غیر دعوا سر ظهور شما، گشته ام! در جهان مصافی نیست
همه ی جنگ ها سر صلح است، و از این بدتر اعترافی نیست
وای از این خواص خالی بند! مفت شمشیر را فروخته اند
آن چه زیر عبایشان دارند بخدا که به جز غلافی نیست
دود شد هر چه بود و رفت به باد آه ای ماه پشت ابر! مباد
به غمت خو کنی که بی تو زیاد آسمان آسمانِ صافی نیست
جز همین اختلاف در طبقات آن هم از لطف بعضی از حضرات
شکرلله که از جمیع جهات بین یارانت اختلافی نیست
تو امیری! مراد تو عشق است، عمل و اعتقاد تو عشق است
دولت تو ، ستاد تو عشق است ، تو که در وعده ات خلافی نیست
کاندیدای همیشگی ظهور! به تو این بار رای خواهم داد
گرچه در بین دوستدارانت خبر از هیچ ائتلافی نیست
شعرهایم تخیلات منند خاصه آنها که عاشقانه ترند
این غزل عاشقانه هست ولی حتم دارم خیالبافی نیست
عاشقت هستم و نمی گویم عاشقت هستم و نمی دانم
عاشقت هستم و نمی فهمم عاشقی لازم است ، کافی نیست
ای لغت نامه ها قبول کنید باز یک جای کارتان لنگ است
انتقامی که شیعه می گوید معنی دیگرش تلافی نیست!
بشر هر اندازه درباره طبیعت با تخصص های مختلف مطالعه کند باز هم جای تحقیق و پژوهش دارد، اگر طبیعت نهایت ناپذیر به شمار می آید قرآن مجید هم نهایت ناپذیر است چون هر دو فعل خداوند متعال هستند.
طبیعت فعل تکوینی حق تعالی و قرآن فعل تشریعی خداوند است، قرآن فعل خدا است و هرچه بشر درباره آن تحقیق کند باز هم نهایت ناپذیر است
اصلاح رسم الخط به معنای تحریف قرآن کریم نیست، خط قرآن مقدس است اما رسم الخط آن تعبدی نیست، رسم الخط فعلی در خواندن مشکلات فراوانی دارد و باید برای آن چاره اندیشی شود.
حجت الاسلام والمسلمین جعفری صاحب تفسیر کوثر گفت:
نگارش تفسیر کوثر ۲۲ سال به طول کشیده است، غالبا سؤال میشود که با وجود تفاسیر گوناگون چه ومی داشت که مجددا تفسیری نوشته شود؟ این که کسی بگوید تمام حرفها قبلا در زمینه تفسیر بیان شده درست نیست.
قرآن به اندازهای عظمت و معارف دارد که هر عالم و دانشمندی به آن مراجعه کند به مطلبی میرسد که خاص خود اوست و هر کسی سهمی در این سفره الهی دارد.
در آیات و روایات مأمور شدیم که همواره درباره قرآن تحقیق و پژوهش کنیم چرا که هدف از نزول قرآن کریم تفکر و تدبر است، راه برای تدبر در آیات قرآن باز است و تمام حرفها گفته نشده است.
تفسیر کوثر یک تفسیر اجتهادی است و در این تفسیر از تفسیر قرآن به قرآن، تدبر در آیات و اقوال مفسران و روایات استفاده شده است.
یک چهارم آیات قرآن در روایات وارد نشده است، در روایاتی هم که داریم بیش از نصف آن مربوط به فضائل سورهها و آیات است؛ متأسفانه روایات تفسیری گردآوری درستی نشده، اما روایات فقهی گرداوری شده است و این گردآوری درست باید درباره روایات قرآنی و تفسیری صورت گیرد.
حضرت آیت الله سبحانی:
بحمدالله بعد از انقلاب اقبال حوزه به قرآن بیشتر شده است، البته قبل از انقلاب تا حدی وجود داشت، اما بعد از انقلاب یک انقلاب روحی در حوزه به وجود آمد و توجه به قرآن بیشتر شد. جوانان باید دست به قلم شوند و در تفسیر نوآوری داشته باشند.
دوری از گناه
انسان به بعضی گناهها عادت کرده، بعضی گناهها را کوچک شمرده و به آنها تن داده. آدم ببیند چطور میشود گناهان را کم کرد؛ یعنی بنویسند. همینکه در توصیه بعضی از احادیث هم هست که خطاهای خودتان را بنویسید، هر شب خودتان را محاسبه کنید. این محاسبه نفس، خیلی چیز خوبی است.
۱۳۹۰/۱/۲۳-رهبر انقلاب
در این وبلاگ هم از معتقدین به فلسفه و عرفان مطلب میذارم هم از مخالفین فلسفه و عرفان. قضاوت با شما.
البته خودم موافق فلسفه و عرفان هستم.
از شخصیت ها و اعتقادات متفاوت مطلب میذارم. شما سعی کنید با تحقیق و دقت حق رو انتخاب کنید.
در ضمن اگر نظری و پیشنهادی و انتقادی نسبت به سایت دارید و مطلب خاصی رو میخواید که در وبلاگ نیست حتما لطف کنید بگید.
کتاب اعتقاد ما» ترجمه موجز فی اصول الدین، اثر گرانقدر استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر، از سوی انتشارات دارالصدر وابسته به پژوهشگاه تخصصی شهید صدر روانه بازار نشر شد. این کتاب ترجمه مقدمه اعتقادی رساله عملیه استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر است. وی در ابتدای رساله عملیه خود، مقدمهای اعتقادی با نام موجز فی اصول الدین و در سه فصل المرسل»، الرسول» و الرسالة» نوشت که از نوآوریهای مهمی در زمینه اثبات اصول عقاید برخوردار است.
استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر در این مقدمه به تبیینی استدلالی از اصول عقاید شیعه پرداخته و در استدلالهای خود بهجای بهرهگیری از روشهای کلامی و فلسفی مرسوم، روش علمی رایج در علوم تجربی را بهکار گرفته است. خود او در توضیح معنای دلیل علمی مینویسد: دلیل علمی هر دلیلی است که بر حس و تجربه تکیه دارد و از روش استقرایی مبتنی بر حساب احتمالات پیروی میکند.» البته شهید صدر در فصل اثبات وجود خداوند متعال از دلیل فلسفی نیز بهره میگیرد. این دلیل او ریشه در استدلالهای دیرین فلسفی دارد، اما بهشکلی کاملاً نوآورانه ارائه شده است. او با توجه به غلبۀ اندیشۀ مدرن و شیوههای پژوهشی آن بر ذهن فرهیختگان زمانۀ خود، در تطبیقهای این دو استدلال از مثالهایی دقیق و روزآمد در علم جدید و فلسفۀ مدرن استفاده میکند و در عین حال تلاش میکند مطالب برای عموم خوانندگان مفید باشد.
بهرهگیری از روش علومتجربی برای اثبات وجود خالق متعال، سابقهای کهن ندارد. اولین بار شهید آیتالله سید محمدباقر صدر با نگارش کتاب الأسس المنطقیة للإستقراء» که کتابی بدیع در ساحت شناخت است، این راه را گشود. او در این کتاب برای مشکل یقین در استقراء با بهرهگیری از روش حساب احتمالات، راهی نو پیش نهاد و سپس از منطق استقراء و روش حساب احتمالات که پایه همه علومتجربی مدرن است، برای اثبات وجود خداوند و دیگر مبانی دین استفاده کرد. ازآنجاکه کتاب الأسس المنطقیة للإستقراء» حاوی انبوهی از مطالب عمیق، پیچیده و نو فلسفی و ریاضی بود و فهم آن برای عموم امکان نداشت، تا مدتها دستیابی به این ثمرۀ اعتقادی برای عموم دینداران فراهم نگشت. تا اینکه علامه صدر با نگارش و انتشار رسالۀ عملیۀ خود (الفتاوی الواضحة) و در مقدمۀ آن رساله با زبانی ساده و درعینحال با بهرهگیری از همان روش علمی به اثبات اصول عقاید پرداخت.
آیت الله سبحانی می فرمود: اگر کسی بخواهد فرق بین روایات اهل بیت (ع) و روایات اهل سنت را در بحث خداشناسی ببیند و مقایسه کند به این دو کتاب توحیدی که نوشته شده است مراجعه کند: یکی کتاب توحید شیخ صدوق و دیگری کتاب توحید ابن خزیمه است. هر دو کتاب روایی بوده و استدلالی و عقلی نیستند و مولفان هر دو محدث بوده و در یک عصر می زیسته اند. در این مقایسه معلوم می شود که آن کجا و این کجا است. کتاب توحید مرحوم صدوق سراسر تنزیه است اما کتاب توحید خزیمه متاسفانه سراسر تشبیه و تجسیم است. این مساله خدمتی که اهل بیت (ع) به دین نمودند را با وجود آن همه فشار و مشکلات نشان می دهد. فخر رازی در جایی ابن خزیمه را گرفتار پریشان گویی و درباره کتاب او گفته است: هذا کتاب الشرک و لیس کتاب التوحید. اما باید به جناب فخر رازی گفت: آنچه ابن خزیمه آورده است همان است که در منابع دسته اول شما از قبیل صحیحین آمده است. در این باره به کتاب سیری در صحیحین»، آیت الله نجمی مراجعه شود.
در روایتی آمده است که پیغمبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: بنویس! حضرت فرمود: چه بنویسم؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: بنویس: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، الْإِیمَانُ مَا وَقَرَ فِی الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ». جایگاه ایمان در قلب است و اعمال بیرونی، آن را تصدیق می کند. پس ایمان جزء واردات قلبی است و تا در دل نرود، ایمان نیست. از امام هشتم(ع) روایت است که فرمود: الْإِیمَانُ عَقْدٌ بِالْقَلْبِ». حضرت نفرمود: دَرکٌ بِالعَقْل»، بلکه فرمود: عَقْدٌ بِالْقَلْب»؛ ایمان یک گرۀ قلبی است، نه یک ادراک عقلی.
امروز کشور از استقلال برخوردار است و این خواستهی عمومی این مردم در انقلاب بوده، یعنی واکنش ملّت ایران به دویست سال سلطهی بیگانگان بر این کشور است. این را خوب است جوانهای ما، اهل فکر و تحقیق ما، مورد توجّه قرار بدهند. تا قبل از انقلاب، حدود دویست سال قدرتهای سلطهگر بر این کشور مسلّط بودند و حکومتها زیر سایهی قدرتهای بیگانه حکومت میکردند. حکومت قاجار با تضمینِ دولتِ تزاریِ روسیه بر سرِ پا بود؛ یعنی در جنگهای ایران و روس، در قضیّهی ترکمانچای، عبّاسمیرزای قاجاری [از روسها] قول گرفت که حکومت در خاندان قاجار باقی بماند؛ یعنی خاندان قاجار زیر پرچم و ضمانت روسها زندگی میکردند. بعد انگلیسها آمدند، رضاخان را سر کار آوردند؛ همان انگلیسها محمّدرضا را سر کار آوردند؛ بعد در بیستوهشتم مرداد سال ۳۲ آمریکاییها وارد میدان شدند و محمّدرضا را تجدید سلطنت کردند؛ یعنی در طول این سالهای متمادی، حکومتهای ما را یا این قدرت یا آن قدرت میآورد و میبُرد. در یک برههای از زمان -قرارداد ۱۹۰۷- انگلیس و روس تزاری با هم توافق کردند، کشور ایران را بین خودشان تقسیم کردند؛ یک قسمت زیر سلطهی انگلیس، یک قسمت زیر سلطهی روس، یک قسمت کوچک هم این وسط مستقل؛ یعنی اینجور کشور در زیر سلطه بود؛ لذا خواست عمومی ملّت ایران این بود که از این حالت خارج بشود و استقلال پیدا کند. من میتوانم عرض بکنم که امروز هیچ کشوری در دنیا، ملّتی به استقلال ملّت ایران ندارد؛ همهی ملّتهای دنیا بهنحوی از انحاء، نوعی ملاحظهکاری در مقابل قدرتها دارند. آن ملّتی که آرائش تحت تأثیر هیچکدام از قدرتها قرار نمیگیرد، ملّت ایران است. بنابراین استقلال محفوظ ماند.
مسئلهی دیگر، مسئلهی پیشرفت علمی است. دنیای اسلام عقب ماند و تحت سلطه قرار گرفت بهخاطر عقبماندگی علمی. غرب بعد از آنکه قرنهای متمادی عقبمانده بود و علوم را از مسلمانها فرا گرفت و کتابهای اسلامی برای آنها مرجع و مقدّمه و پلّکان عروج به سمت [پیشرفت] علمی بود، توانست از کشورهای اسلامی و دنیای اسلام ازلحاظ علم جلو بزند. این موجب شد که هم ثروت آنها افزایش پیدا کرد، هم قدرت نظامیشان افزایش پیدا کرد، هم قدرت یشان افزایش پیدا کرد، هم قدرت تبلیغاتیشان افزایش پیدا کرد. و این موجب استعمار شد، پدیدهی استعمار به وجود آمد و کشورهای اسلامی زیر چکمهها و پنجههای خونین و بیرحم مستعمرین، این عقبماندگی و این محروم ماندن از پیشرفت را در همهی وجود خود، در همهی میدانهای علمی مشاهده کردند و به وضعی انجامید که امروز شما مشاهده میکنید: قدرتهای جهانی، قدرتهای غربی بالخصوص و شیاطین عالم، به کشورهای اسلامی، به ملّتهای مسلمان، زور میگویند و تحمیل میکنند و بسیاری از حکّام مسلمان متأسّفانه دنبالهروی آنها هستند؛ این بهخاطر عقبماندگی علمی است.
شیخ حرعاملی به عنوان یکی از محدثان بنام نیمه دوم قرن یازدهم، در پس چهرة حدیثی خود متکلمی است که به روش های مختلفی به استنباط آموزه های اعتقادی و دفاع از آن در برابر مخالفان پرداخته است. وی در این راستا از روش های نقلی و عقلی بهره برده است. در این جستار ضمن پرداختن به جایگاه عقل در منظر شیخ حر عاملی، کارکردهای عقل را در اندیشة کلامی وی از خلال مطالعه آثار کلامی متعدد وی کاویده ایم. این پژوهش به طور مستند بیانگر آن است که شیخ حر عاملی اگر چه نقل را در استنباط اعتقادات اصل می داند، لیکن عملاً همچون دیگر متکلمان از کارکردهای سه گانة عقل استفاده کرده است. وی از کارکردهای مستقل عقل، یعنی عقل نظری و عملی و نیز از کارکرد غیر مستقل عقل یعنی عقل ابزاری بهره برده و با روش های عقلی متعدد و متنوع به استنباط آموزه های اعتقادی اسلام و مذهب تشیع و دفاع از آن پرداخته است. او معتقد است تعارض بین عقل ابزاری و نقل موضوعیت ندارد و در تعارض عقل نظری و عملی با نقل، باید نقل معارض را به تأویل برد.
دانلود مقاله
مسئلة وجود خدا و رابطة آن با جهان» همواره یک حوزة زنده و پویا در بحثهای فلسفی بوده است. با مطرح شدن نظریة تکامل داروین در محافل علمی غرب، سؤالات بسیار مهمی در این مسئله بهوجود آمد. ریچارد داوکینز یک زیستشناس معتقد به نظریة تکامل داروین است که در آثار خود ضمن برشماری انتقادات مطرحشده به برخی از براهین اثبات وجود خدا، از جمله برهان وجودی، برهان نظم، برهان علیت و. در آثار خود، استدلالهایی برای رد وجود خداوند ارائه کرده است: برهان نامحتملی وجود خدا»، برهان باور خدا بهمثابة ویروس ذهنی» و برهان رقابت تبیینی خدا با علم»، از استدلالهای اصلی او برای انکار وجود خداوند است. در این مقاله دلایلی که داوکینز برای رد وجود خداوند مطرح کرده است، تبیین میگردد و در ادامه بر اساس اندیشههای شهید مطهری، الیستر مک گراث و دیگر فیلسوفان دین معاصر، به نقد و بررسی آن ادله پرداخته میشود.
دانلود مقاله
لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَانِیَالَ أَنَّ أَمْقَتَ عَبِیدِی إِلَیَّ الْجَاهِلُ الْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ أَهْلِ الْعِلْمِ التَّارِکُ لِلِاقْتِدَاءِ بِهِمْ وَ أَنَّ أَحَبَّ عَبِیدِی إِلَیَّ التَّقِیُّ الطَّالِبُ لِلثَّوَابِ الْجَزِیلِ اللَّازِمُ لِلْعُلَمَاءِ التَّابِعُ لِلْحُلَمَاءِ الْقَابِلُ عَنِ الْحُکَمَاءِ
کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص28، ط: اسلامیه.
امام چهارم علیه السلام فرمود: اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده ایست آن را میطلبند اگر چه با ریختن خون دل و فرورفتن در گردابها باشد. خداوند تبارک و تعالى به دانیال وحى فرمود که : منفور ترین بندگانم نزد من نادانى است که حق علماء را سبک شمرد و پیروى ایشان نکند و محبوبترین بندگانم پرهیزکاریست که طالب ثواب بزرگ و ملازم علماء و پیرو خویشتنداران و پذیرنده حکما باشد.
شرح مرحوم صدرالمتالهین
مرحوم صدرا در شرح این روایت نکاتی را بیان می فرماید که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ایشان می فرماید طبق قاعده کلی و بدیهی هر چقدر مطلوبی شریف تر باشد طلب آن نیز لازم تر و تحمل مشقت برای نفس در مورد آن آسان تر است.
اعلم ان المطلوب کلما کان اعز و اشرف و اجل کان طلبه اکد و اوجب و ارتکاب التعب و المشقة فى تحصیله اسهل على النفس و اهون».
2. قلب یا همان نفس ناطقه ابتدا حیات نطقی انسانی ندارد (و تنها حیات نباتی و حیوانی دارد). اما استعداد آن را دارد که حیات ابدی کسب کند. آن حیات ابدی و واقعی برای نفس بر اساس علم است، پس علم شریف ترین مقصود ها و جلیل ترین خواسته ها است. به همین خاطر سزاوار ترین چیزی که باید همت ها در طلب آن به کار گرفته شود طلب علم است. در آن سرا معلوم می شود که چیزی به پای علم نمی رسد تا انسان برای آن دست به فداکاری زند.
ثم قد لاح لک فیما سبق و سنزیدک وضوحا: ان قلب الانسان اى نفسه الناطقة میت بالفعل من شأنه ان یحیى بروح الحیاة الدائمة، و ان حیاته بالعلم و حیاة القلب هى الحیاة الدائمة الذاتیة التى لا یمکن زوالها و انقطاعها. فالعلم اشرف المقاصد و اجل المآرب، فاولى به ان یصرف الهمم فى طلبه و یرتکب المخاطرات و خوض الغمرات فى تحصیله».
3. ما خیلی از مردم را می بینیم که همه تلاش ها و همت خود را تنها برای بدست آوردن مال می گذارند و همه سختی ها را به خاطر آن تحمل می کنند. اما مال چیست؟ مال یکی از اسباب زندگی دنیوی است که برای زمان کمی می تواند مفید باشد. آن هم زندگی دنیوی که پر از مکروهات و ناملایمات و تلخی هاست و برای کسی گریزی از آن نیست. اکنون این سوال مطرح می شود که چرا اینان برای کسب علم کمترین کوششی نمی کنند در حالی که این علم است که حیات ابدی را به همراه دارد؟ علت آن نیست مگر این که طبق فرموده امام سجاد (ع) اینان فضیلت علم را نمی دانند و از درک حقیقت و شناخت نور آن غافل هستند، در حالی که اگر حقیقت علم را می دانستند برای آن فداکاری می کردند.
ثم انا نرى کثیرا من الناس یتعبون انفسهم و یفرغون سعیهم، و یبذلون جهدهم و یقعون فى المخاوف و المهالک و سفک الدماء و خوض اللجج الخضراء کل ذلک فى طلب المال، و هو احد اسباب المعیشة الدنیاویة فى مدة قلیلة مع ما لها من شوائب الافات و العاهات و الامراض و المکروهات التى لا محیص عنها. فما بالهم لا یرتکبون ادنى مشقة فى طلب العلم و به الحیاة الابدیة من غیر شوب آفة و خلل؟ و ما السبب فى ذلک الا جهلهم بحقیقة العلم و ذهولهم عن شرفه و جلالته و نوره.
و لهذا قال علیه السلام: لو یعلم الناس ما فى طلب العلم . الى آخره تنبیها على ان عدم توجه الخلق الى اکتساب العلم سببه عدم شعورهم بما فیه من الفائدة العظیمة التى لا یوجد مثلها فى طلب شیء من الاشیاء.»
نکته: مراد از علمی که در روایات بیان شده عمدتا علم دینی است که سه رکن اساسی دارد و آن اعتقادات، اخلاقیات و احکام است. بقیه علوم اگر به این سه باز گردند ارزش پیدا می کنند و الا یک متاع و کالای دنیوی بیش نخواهند بود .
4. مرحوم صدرا در جای دیگر می فرماید:
و ان الکلب المعلم ی صیده طاهرا مذکى ببرکة العلم مع انه نجس فى الاصل. فالنفس الطاهرة فى الفطرة الاولى اذا تلوثت بأوضار المعصیة کیف لا یتطهر و لا یتقدس ببرکة العلم باللّه و الیوم الاخر حتى ینخرط فى سلک القدیسین و حزب الملائکة المقربین؟»
صید سگ شکاری که آموزش داده شده او از نظر شرع پاک و مذکی است. تفاوت این سگ با سگ های تعلیم ندیده که صید آنها نجس و غیر مذکی است در بحث علم و آموزش است. این علم که توانسته موجودی نجس العین را دارای تاثیر پاکی و تذکیه کند آیا نمی تواند نفسی که از اساس پاک است اما گرفتار آلودگی هایی شده را پاک کند؟
5. ایشان در جای دیگر می فرماید: خدای متعال در قرآن کریم علماء را به چند ویژگی توصیف کرده است:
الف) موحد هستند و به یگانگی خداوند شهادت می دهند : شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»
ب) دارای خشوع اند: قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً »
ج) اهل بکاء اند وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعاً»
د) دارای خشیت هستند: إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»
در یکی از وصایای لقمان به فرزندش چنین آمده است: جالس العلماء و زاحمهم برکبتیک، فان اللّه یحیى القلوب بنور الحکمة کما انه یحیى الارض بوابل السماء».
حاج آقاى ما از مرحوم آقاى بروجردى نقل مىکرد که ایشان می فرمود:
وقتى ما در نجف مشغول تحصیل بودیم، از ایران به آقایان نجف خبر رسید که مظفرالدین شاه مکرّر به خارج سفر مىکند و از خارجیها قرض میگیرد و در مقابل به آنها امتیاز مىیدهد. اگر این کار استمرار پیدا کند، تمام کشور در جریان این امتیازات از دست خواهد رفت و خوب است جماعتى بر کار شاه نظارت کنند تا اینگونه مسائل سبب سقوط مملکت نشود.
همه علماى نجف حتى مرحوم آسید محمد کاظم یزدى با پیشنهاد نظارت بر اعمال شاه موافقت مىکنند. مدتى بعد از سوى مرحوم حاج شیخ فضلالله نورى نامه اى مىآید که: صحبت است مجلسى درست شود و قوانینى براى آن مجلس تهیه شده است و من مواد آن قوانین را ملاحظه کرده ام و به جز یکى دو ماده، سایر مواد آن خلاف شرع نیست و آن یکى ـ دو ماده را هم اصلاح می کنیم. آقایان امضا کنند تا ما اجرا کنیم.
در اینجا بین مرحوم خراسانی و مرحوم سید یزدی اختلاف شد. مرحوم فرمود: حاج شیخ فضل الله، هم مجتهد است و به مبانى فقهى وارد است و هم عادل است و در جهات دینى قابل اعتماد است و هم خبرویّت دارد و به مسائل روز بصیر است. لذا ایشان به اعتماد حاج شیخ فضل الله امضا می کند.
مرحوم آسید محمد کاظم می فرماید: من باید تک تک این مواد را خودم ملاحظه کنم. اینجا بین عَلَمین تعارضى پیدا می شود. از طرف دربار، اطلاعاتى در اختیار مرحوم آسید محمد کاظم گذاشته مى شود و مخالفان دربار هم اطلاعات دیگرى به مرحوم مى سپارند و همین سبب شد کم کم فاصله و مشکلات میان عَلَمین زیاد شود.
درباره این سایت